۵ روش برای داشتن هوش عاطفی بیشتر در محیط کاری

هوش عاطفی[۱]، که در برخی مواقع به صورت EQ بیان می شود، به توانایی شخص برای تشخیص، شناخت، مدیریت و استدلال در رابطه با عواطف اشاره دارد.

این یک توانایی مهمی در ارتباطات میان فردی است – یک موضوع روزی که محدود به روانشناسی نمی باشد و در دنیای تجارت هم اهمیت دارد.

این واژه برای اولین بار توسط روانشناسان و در دهه ۱۹۹۰ مصطح شد، ولی کاربردهای آن سریعا در سایر حوزه ها، شامل تجارت، آموزش و فرهنگ رایج به سرعت گسترش یافت.

روانشناسانی به اسم های پیتر سالوی و جان دی. مایر[۲]، که هر دو جزو محققان پیشرو در این زمینه بودند، هوش عاطفی را به عنوان توانایی فرد برای تشخیص و شناخت عواطف در خودش و سایر افراد تعریف کردند.

این توانایی همچنین شامل بهره مندی از این شناخت عواطف در تصمیم گیری، حل مسائل و ارتباط برقرار کردن با سایر افراد می باشد.

در گذشته، عواطف و هوش به عنوان دو مورد متضاد در نظر گرفته می شدند. با این وجود، محققین حوزه روانشناسی عاطفی در سالهای اخیر به شناخت و تاثیر این مورد بیشتر علاقمند شده اند.

این حوزه فرآیندهای شناختی و تعاملات عواطف و تاثیر آنها بر روی نحوه تفکر افراد را مورد بررسی قرار می دهد.

همچنین این حوزه نحوه تاثیر عواطف و حالت های روانی، همانند خوشحالی، عصبانیت، ترس و ناراحتی را بر روی رفتار و تصمیم گیری افراد بررسی می کند.

هوش عاطفی: عامل مهم برای موفقیت

علاقمندی به روانشناسی عاطفی و مفهوم هوش عاطفی بعد از انتشار یافتن کتاب دنیل گولمن به اسم هوش عاطفی: چرا این مورد می تواند با اهمیت تر از IQ[3] باشد، به طور قابل توجهی افزایش یافت.

گولمن در کتاب مشهور خودش بیان می کند که هوش عاطفی می تواند حداقل در حوزه پیشبینی موفقیت در زندگی دارای اهمیت زیادی باشد.

وی بیان کرده است که شایستگی عاطفی همچنین می تواند نقش مهمی را در محیط کاری ایفا کند.

این مفهوم به سرعت منجر به جلب توجه عموم افراد شد که شامل مدیران منابع انسانی و رهبران تجارت هم بود.

محققان بیان کردند که هوش عاطفی بر روی نحوه تاثیر تعاملات کارمندان با همکاران تاثیر می گذارد.

همچنین فرض می شود که EQ در مدیریت استرس و تضاد کارکنان و همچنین عملکرد کلی موجود در محیط کار تاثیر گذار است.

مطالعات صورت گرفته نشان داده اند که کارمندان دارای نمرات بالاتر در سنجش های EQ، همچنین تمایل دارند تا در سنجش های مربوط به عملکرد میان فردی، توانایی های رهبری و مدیریت استرس، به عنوان افراد سطح بالا رتبه بندی شوند.

سایر مطالعات صورت گرفته هوش عاطفی بالاتر را با رضایت شغلی و همچنین عملکردی کلی شغل مرتبط دانسته اند.

گولمن بیان کرده است در حالیکه هوش مرسوم عبارت از کیفیت مربوط به موفقیت رهبری است، ولی این مورد به تنهایی کافی نمی باشد.

افرادی که در کار خودشان موفق هستند، صرفا افراد باهوشی نیستند – همچنین آنها دارا هوش عاطفی بالایی هم می باشند.

ولی هوش عاطفی فقط مربوط به CEO ها و مدیران ارشد نمی باشد.

این یک ویژگی است که در هر سطحی از شغل فردی اهمیت دارد، چه شما یک دانشجویی باشید که در دوره انترن هستید یا یک کارمند ارشدی باشید که نقش رهبری را دارید.

منبع:  مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-۵ روش برای داشتن هوش عاطفی بیشتر در محیط کاری